سخنان هراكليت
سخنان هراكليت
اي جويندگان خرد! كاري را بكنيد كه من كردهام؛ در مورد همه چيز پژوهش كنيد.
چيزي پايدار نمي ماند، مگر دگرگوني.
دگرگوني، قانون جهان است.
در يك رودخانه نمي توان دو بار آب تني كرد.
چيزهايي كه ديده و شنيده و دانسته مي شوند در نظر من بيشترين ارزش را دارند.
زمان، كودكي است كه شاه و وزير بازي مي كند؛ قدرت شاه در دست يك كودك است.
نزد خدا همه ي چيزها عادلانه و خوب و درست است، اما آدمها برخي را درست و برخي را نادرست مي دانند.
سيرت انسان سرانجام اوست.
هر جانوري به ضرب چوب به چراگاه رانده مي شود.
جنگيدن با خواسته ي دل دشوار است. هر چه دل بخواهد به بهاي روح به دست مي آورد.
حكمت، يك چيز است و دانستن، انديشه اي است كه به وسيله ي آن همه چيز از خلال همه چيز گذرانده مي شود.
مردمان نمي دانند كه چگونه از هم جداشدگي، عين به هم پيوستگي است: هماهنگي كششهاي متضاد همچون كمان و چنگ.
خورشيد هر روز تازه است.
اگر خوشبختي در خوشي هاي جسماني بود، بايد گاوان نر را هنگامي كه ماش سبز براي خوردن مي يابند، خوشبخت بخوانند.
بهترين [ انسان ] از همه چيز براي يك چيز دست مي كشد.
بسياري از مردم شكم خود را مانند چارپايان پر مي كنند.
تناقض، توافق است و از چيزهاي ناموافق، زيباترين هماهنگي پديد مي آيد.
آنچه ما در بيداري مي بينيم مرگ است، اما آنچه كه در خواب مي بينيم روياست.
نام عدل هم نمي دانستند اگر اين بي عدالتي ها نمي بود.
آدميان را پس از مرگشان چيزهايي در انتظار است كه نه اميد آن را دارند و نه تصور توانند كرد.
دانايي يك چيز است، دانستن آنچه بر همه فرمانرواست.
غرورِ سركش را بايد بيشتر از آتش خاموش كرد.
آدميان در شناسايي چيزهاي آشكار فريب مي خورند.
افتخارها، خدايان و آدميان را برده مي سازد.
كساني كه دوست دارند خردمند باشند، بايد خود را در بسياري زمينهها آگاه سازند.
هنگامي كه انسان، جديت بچهها را در هنگام بازي كسب ميكند، با جوهرهي راستين خويش به نزديكترين فاصله ميرسد.




